به گزارش خبرنگار مهر، کتاب «چگونه مثل کارآفرینها بیندیشیم» نوشته فیلیپ دِلوْز با ترجمه محمد یوسفی شیرازی بهتازگی توسط نشر هنوز به چاپ سوم رسیده است. چاپ اول اینکتاب سال ۱۳۹۹ منتشر شد.
فیلیپ دلوز بروتن نویسنده اینکتاب، دو کتاب دیگر «زندگی بازی است» و «در دانشکده بازرگانی هاروارد چهچیزی یاد میگیرید» را هم در کارنامه دارد. او مدرک کارشناسی خود را در رشته مطالعات کلاسیک از دانشگاه آکسفورد و کارشناسیارشدش را در رشته مدیریت کسبوکار از دانشکده بازرگانی دانشگاه هاروارد گرفته است. ۱۰ سال خبرنگاری و گزارشگری خارجی دیلیتلگراف از دیگر موارد کارنامه اوست. در حال حاضر هم بهطور منظم برای فایننشال تایمز و والاستریت ژورنال مطلب مینویسد. همچنین در زمینه پژوهش و سیاستگذاری با بنیاد کسبوکار و آموزش کافمن همکاری دارد.
یکی از کتابهای دلوز، گزیدهنوشتههای او برای فایننشال تایمز را شامل میشود که تحت عنوان «مسائل مدیریت: از کار یکنواخت تا تصمیمهای بزرگ» چاپ شده است. کتاب «چگونه مثل کارآفرینها بیندیشیم»، نوشتههای اینمولف را درباره کارآفرینی شامل میشود که با توافق آلن دوباتن موسس مدرسه زندگی در لندن، و مجوز انتشارات مکمیلان به چاپ رسیده است.
کتاب پیشرو ۵ بخش اصلی دارد که عبارتاند از «ذهن کارآفرین»، «تاریخچهای از ایده کارآفرینی»، «جستوجوی فرصت»، «غنیمتشمردن فرصت» و «استفاده از فرصت».
بخش اول، دربرگیرنده ۶ فصل با اینعناوین است: «مساله مادیات»، «جامعیت ذهنی»، «خواستن»، «سن یا تجربه»، «پیرمرد و ماهی» و «برطرف کردن نقصِ بیتجربگی». دومینبخش کتاب، فصل و عنوان فرعی خاصی ندارد اما بخش سوم هم ۵ فصل «فرصتهای دم دست»، «آزمایش پرحرفی»، «حشرهای بهنام جیم»، «تغییرات و اخلال»و «انباشت فکری» را شامل میشود.
«گردآوری منابع کمکی»، «افراد»، «محیط» و «برنامهریزی» هم چهارفصلی هستند که بخش چهارم کتاب را میسازند. پنجمینبخش هم با عنوان «استفاده از فرصت» ۴ فصل «تکاپو»، «بودن و شدن»، «ناکامی نوع یک، ناکامی نوع دو» و «وارستگی و سبکباری» را در خود جا داده است.
در قسمتی از اینکتاب میخوانیم:
در سال ۱۹۵۸ مردی جوان در جنگلی از درخت چندل در جامائیکا گم شد. در گرمای سوزان، کیلومترها پیاده رفت تا به کلبهای رسید. پیرمردی راستافاری با موهای بلند و بافته، سرش را بیرون آورد. جوان وحشت کرده بود. راستافاریها در جامائیکا به خطرناکی و یاغیگری مشهور بودند. اما خیلی تشنه بود و برای همین درخواست آب کرد. پیرمرد یک کدو قلیانی را آب کرد و به دستش داد و جوان آن را خورد و درجا خوابش برد. چند ساعت بعد که بیدار شد، دستهای از راستافاریها را بالای سرش دید که دورش حلقه زده بودند. باز وحشت کرد؛ ولی وقتی یکی از آنها او را به خانهاش دعوت کرد، ترسش ریخت و به آنجماعت طردشده جامائیکایی علاقهمند شد.
کریس بلکول وقتی اینماجرا برایش پیش آمد، نوزدهساله بود. در هتل عموزادههایش در جامائیکا کار میکرد و کسبوکار اسکی روی آب را داشت. یک سال بعد با ارثی که به او رسید، بین لندن و نیویورک در رفتوآمد بود و صفحههای موسیقی جاز و بلوز را به جامائیکا میبرد و صفحههای موسیقی اسکا را به مهاجران جامائیکایی میفروخت. در سال ۱۹۶۳ بهدنبال اجرایی از موسیقی تلفیقی رفت که بتواند همهجا بفروشد. به خواننده پانزدهساله جامائیکاییای برخورد بهاسم میلی اسمال. آهنگی که به اسم آبنباتچوبی پسرم ساختند، هفتمیلیون نسخه فروش رفت.
چاپ سوم اینکتاب با ۱۸۸ صفحه، شمارگان هزار نسخه و قیمت ۱۳۰ هزار تومان منتشر شده است.
نظر شما